پاندورا

درباره بلاگ
آخرین مطالب
پیوندها

۱ مطلب در ژانویه ۲۰۱۷ ثبت شده است

04 January 17 ، 15:08

InNeedOfALittleConsolation

رو تخت سرد بیمارستان،بهم سرم میزنن و من به تو فکر میکنم.به اینکه درموردت اشتباه میکردم فکر میکنم.مامان که با اون لبخند مصنوعیش باهام حرف میزنه،به خنده هامون فکر میکنم.به روزای خوبمون.چشمای خسته مریض بغلی رو که می بینم به خستگی مغز خودم فکر میکنم.همه ی سلول های لعنتیش پر شدن از فکر تو.

راستشو بخوای، تو زمان بزنگاه امیدم فقط به تو بود.الان دقیقا خود اون زمان بزنگاهه.نیستی.وقتی توام دیگه نیستی،نمیدونم باید دل به چی خوش کنم.نمیدونم بخدا.

آخ که چقدر دلم لک زده برای یه دلخوشی کوچیک.


"چشم انتظار ما که تو بودی،نیامدی

دیگر امید نیست به چشم انتظاری ام..."