12 March 17 ، 15:02
Criterion
"بعضی ها هم خاطره نمی شوند، میشوند معیار برای سنجش همه آدم های بعدی.
میشوند سقفی که آدمهای بعدی، هرچقدر هم خوب باشند اگر قدشان به آن نرسد یک جای کار میلنگد.
و آخ از این فلانی ها."
کپی از: اینجا
"بعضی ها هم خاطره نمی شوند، میشوند معیار برای سنجش همه آدم های بعدی.
میشوند سقفی که آدمهای بعدی، هرچقدر هم خوب باشند اگر قدشان به آن نرسد یک جای کار میلنگد.
و آخ از این فلانی ها."
کپی از: اینجا
گویا بهار چاره ای جز خوب بودن ندارد.مجبور است مدام امید ما در سوز زمستان باشد.هرچقدر که زمستان بهمان بدی کند، هرچقدر آزارمان دهد،هرچقدر با آن سوز کذایی اش سرتاپای وجودمان را منجمد کند،از او دلخور نمیشویم.دلخور نمی شویم چون انتظاری جز این از او نداریم.چون میدانیم که او "زمستان" است.
اما بهار چه؟کافیست یک اتفاق ناخوشایند در بهار رخ دهد،اولین چیزی که به ذهنمان خطور میکند این است که "سالی که نکوست از بهارش پیداست." به قدری به بهار امید واهی داریم که یادمان میرود بهار محکوم نیست به خوب بودن.